بی بهانه,عاشقانه

سلام ای ساکن کوچه های تنهایی بن بست! منم غریبه ترین اشنا یادت هست؟

ارزویم این است

آرزويم اين است ؛ نتراود اشك در چشم تو هرگز ؛

مگر از شوق زياد

نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز ؛

وبه اندازه ي هر روز تو عاشق باشي

عاشق آنكه تو را مي خواهد . . .

و به لبخند تو از خويش رها مي گردد

و تو را دوست بدارد به همان اندازه ؛

كه دلت مي خواهد

 

 

 

[ شنبه 30 بهمن 1389برچسب:, ] [ 12:19 ] [ ... ] [ ]

نگاهت را بگیر و ناز کن بامن

 

نگاهت را بگير و ناز کن با من

 

نيا روي زمين

 

رويا بمان

 

پرواز کن بامن

 

زمين آلوده گردان نگاه ماست

 

زيبايي در آن بسيار نا زيباست

 

ميا منشين کنار من

 

نمي خواهم بگيرم دست نازت را

 

بدانم رمز و رازت را

 

همان قديس باقي باش در قلبم

 

مکن ويرانه اين قصر خيالم را

 

براي زندگي کردن همين غربت

 

همين حسرت مرا کافيست

 

دنيا سهم موجودات سود انديش

 

مبادا دل بسوزاني براي من

 

نگاهت را بگرداني به روي من

 

همان يک لحظه ديدن عشق را در سينه سردم نشاند

 

عاشق شدم ، آواره ، مي فهمي

 

نيا ، نگذار عشقم مبتزل گردد

 

 عکس های رمانتیک و زیبا

[ شنبه 30 بهمن 1389برچسب:, ] [ 12:16 ] [ ... ] [ ]

من تورا سخاوتمندانه به کسی هدیه می دهم

 

من تو را سخاوتمندانه به کسی هدیه می دهم

که از من عاشق تر باشد

و از من مهربانتر برای تو

من تو را به کسی هدیه میدهم

که صدای تو را از هزار فرسخ راه دور

در خشم...در مهربانی...در دلتنگی

در هزار همهمه ی دنیا یکه و تنها بشناسد

من تو را سخاوتمندانه به کسی هدیه می دهم

که راز آفتابگردان و تمام سخاوتهای عاشقانه ی

 

این گل معصوم را بداند

و ترنم دلپذیر هر آهنگ،هر نجوای کوچک

برایش یک خاطره ی مشترک باشد

او باید از رنگین کمان چشمان تو

تشخیص بدهد که امروز هوای دلت آفتابی ست

یا آن دلی که من برایش می میرم،

سرد و بارانی ست

ای بهانه ی زنده بودنم...

تو را سخاوتمندانه به کسی هدیه می دهم

که قلبش بعد از هزار بار دیدن تو،

باز هم با دیوانگی و بی پروایی اولین نگاه من بتپد

...

همانطور عاشق

همانطور مبهوت جمال و وقار بی مثال

آیا کسی پیدا خواهد شد از من عاشق تر

و از من مهربانتر برای تو؟؟!

تو را سخاوتمندانه ،با دنیایی حسرت،

خواهم بخشید

و او را که از من عاشق تر است،

هزار بار خواهم بوسید!...

 

 

 

 

عکس های عاشقانه و رمانتيک  iranax.ir

 

 

 

[ شنبه 30 بهمن 1389برچسب:, ] [ 11:3 ] [ ... ] [ ]

برایش بنویس

 

براش بنویس دوستت دارم آخه می دونی

 

آدما گاهی اوقات خیلی زود حرفاشونو از

 

یاد می برن ولی یه نوشته , به این سادگیا پاک شدنی نیست .

 

گرچه پاره کردن یک کاغذ از شکستن یک قلب هم ساده تره

 

 ولی تو بنویس .. تو … بنویس

 

تو را هیچگاه نمی توانم از زندگی ام پاک کنم

 

چون تو پاک هستی می توانم تو را خط خطی کنم

 

 که آن وقت در زندان خط هایم برای همیشه ماندگار میشوی و

 

وقتی که نیستی بی رنگی روزهایم را با مداد رنگی های یادت

 

رنگ می زنم.

 

[ چهار شنبه 27 بهمن 1389برچسب:, ] [ 17:46 ] [ ... ] [ ]

اگر روزی شدم مجنون

 

اگر روزی شدم مجنون تو با من مهربانی کن

 

دلم نشکن دمی بنشین و با من همزبانی کن

اگر روزی شدم مجنون مکن از خاطرم بیرون

 

اگر خون شد دلم از غم ، تو با من شادمانی کن

که من با یاد تو عمریست مظلومانه می سوزم

 

بیا و یک گذر بر سینه ی آتشفشانی کن

شکستی شیشه ی دل را به سنگ تیز بی مهری

 

نمی نالم ولی ترس از بلای آسمانی کن

اگر نا مهربانی کرد یار آتش اندامت

تو چون پروانه در آغوش گرمش جان فشانی کن

 

 

 

[ چهار شنبه 27 بهمن 1389برچسب:, ] [ 17:37 ] [ ... ] [ ]

پنج وارونه چه معنا دارد؟

 

پنج وارونه چه معنا دارد ؟!

خواهر کوچکم از من پرسيد

من به او خنديدم

کمي آزرده و حيرت زده گفت

روي ديوار و درختان ديدم

باز هم خنديدم

گفت ديروز خودم ديدم پسر همسايه

پنج وارونه به مينو ميداد

آنقَدَر خنده برم داشت که طفلک ترسيد

بغلش کردم و بوسيدم و با خود گفتم

بعدها وقتي غم

سقف کوتاه دلت را خم کرد

بي گمان مي فهمي

- پنج وارونه چه معنا دارد

 

[ چهار شنبه 27 بهمن 1389برچسب:, ] [ 17:32 ] [ ... ] [ ]

گفتی که پر بکش..

 

گفتی که پــَر بکش ، برو از آسمان من

باشـد ، قبـول ، کفتر ِ ,نا مهربان من

هر بار گفته ام که : تو را دوست دارمت

پـُر می شود از آتش ِعشقت دهان من

این جمله که برای بیانش به چشم تو

افتـاده است باز به لکنـت ، ,زبان من

آنقدر عاشقـم که تو عاشـق نبوده ای

دیگر رسیـده کارد , ، بر این ,استـخوان من

نه ، شاهنامه نیست که تو پهلوان شوی

این یک تراژدی ست ـ غم , ِداستان من

یک شب بیا و ضامن , ِ من باش , نازنین ,!

وقتی دخیـل , ، بستـه به تو آهوان ِ ,من

دل بــرکن و به شهـرِ دل , ِ من بیا عزیز!

زخـم زبان مردم , ِ چشـمت , ، به جان ِ من

باید که باز با تو خـدا حا فظـی کنـم

آخر رسیـده است به پایـان , ، زمان من

 

 

 

[ چهار شنبه 27 بهمن 1389برچسب:, ] [ 14:46 ] [ ... ] [ ]

همین روزها که میگذرد جور دیگرم

 

اين روزها كه مي گذرد جور ديگرم

 

ديگر خيال و فكر تو افتاده از سرم

ديگر دلم براي تو پرپر نمي زند

 

ديگر كلاغ رفته به جلد كبوترم

ديگر خودم براي خودم شام مي پزم

 

ديگر خودم براي خودم هديه مي خرم

ديگر بلد شدم كه خداحافظي كنم

 

ديگر بلد شدم كه بهانه نياورم

اسمت چه بود؟ آه از اين پرتي حواس

 

اين روزها من اسم كسي را نمي برم

من شعر مي نويسم و سيگار مي كشم

 

تو دود مي شوي و من از خواب مي پرم

 

 

[ چهار شنبه 27 بهمن 1389برچسب:, ] [ 13:19 ] [ ... ] [ ]

امد کنار حوصله ی من تنگ نشست

آمد کنار حوصله من تنگ نشست

 

مثل هميشه پنجره ها را ولي نبست

 

گفتم چقدر سهم حقيرست اين زمين

 

گفت آسمان، براي من و تو هميشه هست

 

خورشيد شد به آتش کشيد تن مرا

 

خنديد، بند بند وجودم زهم گسست

 

پيچيد بوي تلخ وداع هميشگي

 

افتادم از نهايت چشمش، دلم شکست

 

از درد حلقه ميزدم و دم نميزدم

 

دريا و آسمان و زمين، دست روي دست

 

حالا نشسته ام به تماشاي روزها

 

حالا اسير بازي اين روزگار پست

 

حالا منم که سنگ صبور زمين شدم

 

او يک پرنده شد در افقهاي دور دست

 

پيچيد بوي خاطره اي تلخ در تنم

 

            آمد کنار حوصله ام تنگ تر نشست

[ چهار شنبه 27 بهمن 1389برچسب:, ] [ 12:29 ] [ ... ] [ ]

در حسرت دیدار تو اواره ترینم

از دست عزيزان چه بگويم گله اي نيست

گر هم گله اي هست دگر حوصله اي نيست

سر گرم به خود زخم زدن در همه عمرم

هر لحظه جز اين دست مرا مشغله اي نيست

ديريست که از خانه خرابان جهانم

بر سقف فرو ريخته ام چلچله اي نيست

در حسرت ديدار تو آواره ترينم

هر چند که تا منزل تو فاصله اي نيست.

[ چهار شنبه 27 بهمن 1389برچسب:, ] [ 12:26 ] [ ... ] [ ]

باز یک غزل

باز یک غزل حکایت کسی که عاشق است

باز ما و کشف خلوت کسی که عاشق است

در سکوت چشم دوختن به جاده های دور

باز انتظار عادت کسی که عاشق است

دستهای التماس ما گشوده پس کجاست؟

دستهای با محبّت کسی که عاشق است

باز هم سخن بگو سخن بگو شنیدنی ست

از زبان تو حکایت کسی که عاشق است

من اگر بخواهمت نخواهمت تو خوب باش

مثل حسن بی نهایت کسی که عاشق است

بغض های شب همیشه سهم نا امید هاست

خنده های صبح قسمت کسی که عاشق است

شاخه ها خدا کند به دست باد نشکند

عشق یعنی استقامت کسی که عاشق است

منتظر نایستید٬نوبت شما که نیست

نوبت من است٬نوبت کسی که عاشق است

 

ivcgt4eivxih743d9jqk.jpg 

 

[ چهار شنبه 27 بهمن 1389برچسب:, ] [ 12:22 ] [ ... ] [ ]

کوچه

این شعر فریدون مشیری رو حتما هم زیاد دیدید وهم شنیدید شاید هم  از حفظ باشید ولی چون خیلی دوستش دارم میزارمش تو وبلاگ یه بار دیگه هم ببینید چیزی از چشمای خوشکلتون کم نمیشه.

بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن كوچه گذشتم،

 

همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،

 

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،

 

شدم آن عاشق دیوانه كه بودم.

 

در نهانخانة جانم، گل یاد تو، درخشید

 

باغ صد خاطره خندید،

 

عطر صد خاطره پیچید:

 

یادم آم كه شبی باهم از آن كوچه گذشتیم

 

پر گشودیم و در آن خلوت دل‌خواسته گشتیم

 

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.

 

 

 

 

 

 

تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.

 

من همه، محو تماشای نگاهت.

 

آسمان صاف و شب آرام

 

بخت خندان و زمان رام

 

خوشة ماه فروریخته در آب

 

شاخه‌ها  دست برآورده به مهتاب

 

شب و صحرا و گل و سنگ

 

همه دل داده به آواز شباهنگ

 

یادم آمد، تو به من گفتی:

 

-        ” از این عشق حذر كن!

 

لحظه‌ای چند بر این آب نظر كن،

 

آب، آیینة عشق گذران است،

 

تو كه امروز نگاهت به نگاهی نگران است،

 

باش فردا، كه دلت با دگران است!

 

تا فراموش كنی، چندی از این شهر سفر كن!

 

با تو گفتم:‌” حذر از عشق!؟ - ندانم

 

سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،

 

نتوانم!

 

روز اول، كه دل من به تمنای تو پر زد،

 

چون كبوتر، لب بام تو نشستم

 

تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم ...“

 

 

 

 

 

 

باز گفتم كه : ” تو صیادی و من آهوی دشتم

 

تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم

 

حذر از عشق ندانم، نتوانم!

 

اشكی از شاخه فرو ریخت

 

مرغ شب، نالة تلخی زد و بگریخت ...

 

اشك در چشم تو لرزید،

 

ماه بر عشق تو خندید!

 

یادم آید كه : دگر از تو جوابی نشنیدم

 

پای در دامن اندوه كشیدم.

 

نگسستم، نرمیدم.

 

رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌های دگر هم،

 

نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،

 

نه كنی دیگر از آن كوچه گذر هم ...

 

بی تو، اما، به چه حالی من از ان کوچه گذشتم!

 

عاشقانه

 

[ سه شنبه 26 بهمن 1389برچسب:, ] [ 8:43 ] [ ... ] [ ]

...

در برهوت "نداشتن"،سرشار از "خواستن"،

همانگونه که همیشه ترجیح می دادی،

ایستاده ام...

چگونه دوام خواهم آورد این همه"خواستن"

و این همه "نداشتن"را؟!!

و در تنگنای "داشتن"های ناخواسته،

هر روز اسیرتر بودن را...

 

[ سه شنبه 26 بهمن 1389برچسب:, ] [ 8:38 ] [ ... ] [ ]

خدا کند که فقط زود ان زمان برسد

خبر به دورترین نقطه جهان برسد

نخواست او به من خسته بی گمان برسد

شکنجه بیش نیست این که پیش چشم خودت

کسی که سهم تو بوده به دیگران برسد

چه می کنی اگر او را که خواستی یک عمر

به راحتی کسی از راه ناگهان برسد, ...

رها کنی بروند از دلت جدا باشند

به انکه دوست ترش داشته , به ان برسد

رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند

خبر به دورترین نقطه جهان برسد

گلایه ای نکنی بغض خویش را بخوری

که هق هق تو مبادا به گوششان برسد

خدا کند که ... ! نه نفرین نمی کنم

که مباد به او - که عاشق او بوده ام - زیان برسد

خدا کند فقط این عشق از سرم برود

خدا کند که فقط زود ان زمان برسد

عكسهاي عاشقانه براي عاشق ها

 

 

[ سه شنبه 26 بهمن 1389برچسب:, ] [ 7:54 ] [ ... ] [ ]

خلوتم را نشکن

 

 

خلوتم را نشکن

 

شاید این خلوت من کوچ کند

 

به شب پروانه

 

به صدای نفس شهنامه

 

به طلوع اخرین افسانه

 

وغروبی که در ان

 

به سر دیواری پیدا شد

 

خلوتم را نشکن

 

خلوتم بس دور است

 

ز هوای سر معشوق سهند

 

خلوتم راه درازی ست میان من وتو

 

خلوتم راه رسیدن به خداست

 

خلوتم را نشکن

 

[ شنبه 23 بهمن 1389برچسب:, ] [ 8:50 ] [ ... ] [ ]

این اواخر خیال میکردم

این اواخر خیال میکردم زندگی ماجرای خوبی نیست

جیغ زد یک نفر سرم اقاخدا هم خدای خوبی نیست

توی دفترچه غزلهایم حس وحال غریب قل میخورد

تازه فهمیده ام ای بابا گریه هم اشنای خوبی نیست

ساعت پنج ونیم تنهایی که بالهای مرا میبردند

ساده بودم که باورم میشد اسمان ابتدای خوبی نیست

ماندم اینجا کنار دلشوره پیش مرداب سرد عادت ها

هیچ کس هم نگفت بیچاره این حوالی جای خوبی نیست

جای خالی شعرهایت را چشم های کسی غروب میکرد

مطمئن باش میروم من هم اما بی تو بودن هم خطای خوبی نیست

 

[ شنبه 23 بهمن 1389برچسب:, ] [ 8:5 ] [ ... ] [ ]