بی بهانه,عاشقانه

سلام ای ساکن کوچه های تنهایی بن بست! منم غریبه ترین اشنا یادت هست؟

 
 
چه صدائيست که پيچيده دراين جنگل مرگ؟
 
 
چه کسي تيشه براين شاخه ي افتاده زمين، ميکوبد؟
 
 
اين تبر مال تو نيست؟ دستها آن تو نيست؟
 
 
تو چه محکم و چه کاري و چه باعشق وعلاقه
 
 
به من شاخه ي افتاده ي خشکيده تبر ميکوبي!

آي آرام بزن، مي شکند عمق سکوت!

واي آرام بزن تا نکنم آه تو را!

جمع کن هرچه شکستي دل من

 
هيزم خوبي شد، آتشي بردل من زن
 
که ببيني عشق هم ميسوزد...

خوب هم مي سوزد...
 
 
[ پنج شنبه 5 آبان 1390برچسب:, ] [ 21:7 ] [ ... ] [ ]

 

هستــﮯ بـــﮧ دلـــــــم / ..

بــﮧ دل کـــﮧ نـــﮧ ،

در “ جــانــــﮯ

در جـــــان مـنـــﮯ

و در “ دلـــم ” مـﮯ مــانـــﮯ .. / .




[ پنج شنبه 5 آبان 1390برچسب:, ] [ 20:43 ] [ ... ] [ ]

 

آب كه مي افتد به شاليزار چشمانت

دلم مي لرزد

گر مي گيرم!!

خدا مرا بكشد

اگر يكبار...

اگر يكبار ديگر

ترا به گريه بيندازم!!

 


[ پنج شنبه 5 آبان 1390برچسب:, ] [ 20:38 ] [ ... ] [ ]