بی بهانه,عاشقانه

سلام ای ساکن کوچه های تنهایی بن بست! منم غریبه ترین اشنا یادت هست؟

غریبه

 

دست مرا بگیر که باغ نگاه تو

 

چندان شکوفه ریخت که هوش از سرم ربود

 

من جاودانیم که پرستوی بوسه ات

 

بر من دری ز بهشت خدا گشود

 

اما چه میکنی

 

دل را که در بهشت خدا هم غریب بود.

 

[ یک شنبه 29 اسفند 1389برچسب:, ] [ 9:39 ] [ ... ] [ ]

کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه

 

کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه

 

خودت میدونی عادت نیست ، فقط دوست داشتنه محضه

 

کنارم هستی و بازم بهونه هام رو میگیرم

 

میگم وای چقدر سرده ، میام دستاتو میگیرم

 

یه وقت تنها نری جائی که از تنهائی میمیرم

 

از اینجا تا دم در هم بری دلشوره میگیرم

 

فقط تو فکر این عشقم ، تو فکر بودن با هم

 

محال پیش من باشی برم سرگرم کاریشم

 

میدونم که یه وقتهایی دلت میگیره از کارم

 

روزائی که حواسم نیست بگم خیلی دوست دارم

 

تو هم مثل منی انگار ، از این دلتنگیا داری

 

تو هم از بس منو میخوای یه جورائی خودآزاری

 

کنارم هستی و انگار همین نزدیکیاست دریا

 

مگه موهاتو وا کردی که موجش اومده اینجا

 

قشنگه رد پای عشق بیا بی چتر زیر برف

 

اگه حال منو داری میفهمی یعنی چی این غم...

 



 

[ یک شنبه 29 اسفند 1389برچسب:, ] [ 9:16 ] [ ... ] [ ]

ماه من غصه چرا؟

 

ماه من، غصه چرا ؟

 

آسمان را بنگر، که هنوز، بعد صدها شب و روز

 

مثل آن روز نخست

 

گرم و آبی و پر از مهر، به ما می‌خندد!

 

یا زمینی را که دلش، از سردی شب‌های خزان

 

نه شکست و نه نگرفت!

 

بلکه از عاطفه لبریز شد و

 

نفسی از سر امید کشید

 

و در آغاز بهار، دشتی از یاس سپید

 

زیر پاهامان ریخت،

 

تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست!

 

ماه من!

 

دل به غم دادن و از یأس سخن‌ها گفتن

 

کار آن‌هایی نیست که خدا را دارند

 

ماه من!

 

غم و اندوه، اگر هم روزی، مثل باران بارید

 

یا دل شیشه‌ای‌ات، از لب پنجره عشق، زمین خورد و

 

شکست

 

با نگاهت به خدا، چتر شادی وا کن

 

و بگو با دل خود، که خدا هست، خدا هست!

 

او همانی است که در تارترین لحظه شب، راه نورانی امید

 

نشانم می‌داد

 

او همانی است که هر لحظه دلش می‌خواهد، همه

 

 زندگی‌ام،

 

غرق شادی باشد

 

ماه من!

 

غصه اگر هست، بگو تا باشد!

 

معنی خوشبختی،

 

بودن اندوه است…!

 

این همه غصه و غم، این همه شادی و شور

 

چه بخواهی و چه نه! میوه یک باغند

 

همه را با هم و با عشق بچین

 

ولی از یاد مبر؛

 

پشت هر کوه بلند، سبزه‌زاری است پر از یاد خدا!

 

و در آن باز کسی می‌خواند؛

 

که خدا هست، خدا هست

 

و چرا غصه؟! چرا؟

 

 

[ شنبه 28 اسفند 1389برچسب:, ] [ 15:19 ] [ ... ] [ ]

دلخوشم با غزلی تازه همینم کافیست

دلخوشم با غزلي تازه . همينم كافيست

تو مرا باز رساندي به يقينم . كافيست

قانعم . بيشتر از اين چه بخواهم از تو

گاه گاهي كه كنارت بنشينم كافيست

گله اي نيست . من و فاصله ها همزاديم

گاهي از دور تو را خوب ببينم كافيست

آسماني ! تو در آن گستره خورشيدي كن

من همين قدر كه گرم است زمينم كافيست

من همين قدر كه با حال و هوايت . گهگاه

برگي از باغچه ي شعر بچينم كافيست

فكر كردن به تو يعني غزلي شور انگيز

كه همين شوق مرا . خوب ترينم! كافيست

 

18عکس عاشقانه و زیبا (16)

 

 

[ شنبه 28 اسفند 1389برچسب:, ] [ 14:42 ] [ ... ] [ ]

سال نو مبارک

 

امسال هم خیلی زود گذشت وجای خودش رو به سال های بعد داد به استقبال سال اینده رفتیم با خانه تکانی پهن کردن سفره هفت سین و نو شدیم حداقل موقع خداحافظی با سالی که از عمرمان رفته از بپرسیم با تو چه کردیم؟ پیشاپیش سال نو رو به شما دوستان عزیزم تبریک میگم.

 

 

ساقیا! آمدن عید مبارک بادت

 

 

وآن مواعید که کردی مرود از یادت

 

در شگفتم که در این مدت ایّام فراق

 

 

برگرفتی ز حریفان دل و دل‌می‌دادت

 

برسان بندگیِ دختر رَزْ، گو بِدَرآی

 

 

که دم و همت ما کرد ز بند آزادت

 

شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست

 

 

جای غم باد هر آن دل که نخواهد شادت

 

شکر ایزد که ز تاراج خزان رخنه نیافت

 

 

بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت

 

چشم بد دور، کزآن تفرقه‌ات بازآورد

 

 

طالع ناموَر و دولت مادرزادت

 

حافظ از دست مده دولتِ این کشتیِ نوح

 

 

ور نه طوفان حوادث ببرد بُنیادت

 

 

[ جمعه 27 اسفند 1389برچسب:, ] [ 10:48 ] [ ... ] [ ]

دلنوشته

 

این روزها  حرفی از زبانم نمی گذرد برای نوشتن حس میکنم

 

خالی شده ام یا چیزی شبیه به یک پوست پر از نفس که دست

 

عادت ها بی هیچ اندیشه ای جا به جایم می کند به درک انجا

 

رسیدم که شعر فروغ شاید ملتمسانه گفت:

 

"نام  من که نفس ان همه پاکی بود

 

دیگر حتی غبار مقبره ها را به هم نمیزند"

 

ولی باز هم به خود امید واهی میدهم، شاید در این  تنهایی

 

فراموش نشده ام و گاهی وقت ها  وجدانم از دیوار تاسف و

 

شرم بالاتر می اید و به احساساتم سرکی میکشد ته  بن بست 

 

کلمات نشسته ام در انتظارم کسی بیاید. با نشانه ای هر چند

 

کوچک سر این بی انتها افکار مرا بگیرد و مرا دعوت کند به

 

جنب و جوش به جدال با این خود خاموشم چند وقت است حتی

 

زبانم که ابتدای تمامی دردسرهایم بود لال است .کسی بیاید

 

و برایم اموزگار درد شود و از نو به من الفبای زندگی بیاموزد

 

تا من اینجا در بی خیالی راکد نشوم و ثانیه های  گران

 

قیمت من در کنج روزهای خالی و تکراری نپوسد.

 

کولی پیدا شود توقع ام این نیست اینده را از خط خطی های دستم

 

بخواند فقط نشانی گذشته ام را روی دستم بنویسد زمانی که اهل

 

شعر و شوق و اشک و انتظار بودم.

 

من فریاد زدن از یادم رفته است. به خدا من در حال خود گمشده ام

 

کمکم کنید. کسی از گذشته هایم مرا پیدا کند کسی با چشمهایش

 

دوباره و صد باره عشق از یاد رفته ام را به من بیاموزد.

 

به من رنگی برای نقاشی روزهای نیامده ببخشید.

 

 

[ چهار شنبه 25 اسفند 1389برچسب:, ] [ 10:53 ] [ ... ] [ ]

این یک راز بود

هرگز ، هرگز عشقم را به باد ندادم

هرگز حس غريب با تو نفس كشيدن را بر ديوار تنهاي اتاقم قاب

 نكردم

من عاشق بودم اين يك حقيقت بود

حقيقت هميشه مطلوب است

من عاشق بودم

اين يك راز بود

[ سه شنبه 24 اسفند 1389برچسب:, ] [ 14:54 ] [ ... ] [ ]

به چه بهانه میروی

 

دیگر برای انکه گریه نکنم هیچ بهانه ای ندارم

 

گریه گاهی راز تدبیر اشتباهات است

 

کاش چمدان عشقمان را انقدر سنگین نبسته بودیم

 

که وسط راه انرا را به زمین بیاندازیم و راه را بدون ان ادامه دهیم

 

زندگی بدون عشق اینقدر خالیست که بعضی مواقع حتی زودتر از 

 

سکوت می شکند

 

وتو ای کاش مرا میفهمیدی اما حالا میروی، قرار میان ما هیچ ،

 

ولی بگو به چه بهانه می روی

 

 عکس   جدیدترین عکس های عاشقانه و رمانتیک

[ سه شنبه 24 اسفند 1389برچسب:, ] [ 13:41 ] [ ... ] [ ]

تشخیص خدا و بنده چه سخت است

  

دیوارهای خالی اتاقم را
 

از تصویرهای خیالی او پر می کنم
 

خدای من زیباست
 

خدای من رنگین کمان خوشبختی ست
 

که پشت
 

هر گریه
 

انعکاسش را
 

روی سقف اتاق می بینم
 

من هیچ
  

با زبان کهنه صدایش نکرده ام
 

و نه
 

لای بقچه پیچ سجاده
 

رهایش
 

او در نهایت اشتیاق به من عاشق شد و
 

من در نهایت حیرت
 

 حالا
 

گاه گاهی که به هم خیره می شویم
 

تشخیص خدا و بنده
 

چه سخت است

 

[ سه شنبه 24 اسفند 1389برچسب:, ] [ 13:31 ] [ ... ] [ ]

عید که امد...

 

عید که آمد

فکری برای آسمان توخواهم کرد

یادم باشد

روزهای آخر اسفند

دستمال خیسی روی ستاره هابکشم

وگلدانی

کنار ماهت بگذارم.

زندگی

همیشه که این جورپیچ وتاب نخواهد داشت

بدنیست گاهی هم دستی به موهایت بکشی

بایستی کناره پنجره

وبادرخت و باغچه صحبت کنی .

پنهان نمی کنم که پیش ازاین سطرها

"دوستت دارم "را

می خواسته ام که بنویسم

حالا کمی صبر کن

بهار که آمد

فکری برای آسمان تو

وسطرهای پنهانی خودم خواهم کرد.

 




 

[ پنج شنبه 19 اسفند 1389برچسب:, ] [ 9:31 ] [ ... ] [ ]

از عشق شنیده بودم

پیش از این ها از عشق زیاد شنیده بودم  شنیده بودم عشق

دلچسب است مثل غزل های نغز حافظ ، ارام بر دل مینشیند.

شنیده بودم عشق شیرین و دیوانه است شبیه بازیگوشی های

دوران بچگی، شنیده بودم  عشق ناب و زیباست مثل طلوع

  خورشید برای کسی که در واپسین روزهای زندگی، دنیا

را به تماشا می نشیند .

عشق چیزی ماورای بعد جسمی انسان ها و اسارت یک

احساس در کالبد گرم قلب است شنیده بودم کسی  که عاشق

نیست در دوردست ها در فاصله ای نزدیک به تنهایی روح

زیست می کند و قدم بر میدارد شنیده بودم عاشقی حال

دیگری ست از معشوق هم شنیده بودم از چشمان ابی یا شب

زده لب هایی دلکش و قدی رعنا.

دست خودم نبود ولی امدم و عاشق شدم کسی بال و پر مرا گشود... 

 

 


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 18 اسفند 1389برچسب:, ] [ 17:12 ] [ ... ] [ ]

چند صفحه از دفتر شعرم

امروز تصمیم گرفتم چندتا از صفحات دفتر شعرم رو توی وبلاگ بزارم امیدوارم خوشتون بیاد.


ادامه مطلب
[ سه شنبه 17 اسفند 1389برچسب:, ] [ 16:5 ] [ ... ] [ ]

من دختر ققنوسم

 
من از افسانه ها پریده ام بیرون

تمام راه را لی لی آمده ام

قدمی یک بار زمین خورده ام

و از سر انگشتانم ترانه می چکد

من دختر ققنوسم

از خاکسترم عشق شما جان می گیرد
 
 
[ دو شنبه 16 اسفند 1389برچسب:, ] [ 9:6 ] [ ... ] [ ]

یاد ان خاطره ها ارامی است

زیر این سقف بلند

زیر این چرخ کبود

فارغ از بود و نبود

فارغ از همهمه وحشی شهر

من و تو دیده بهم دوخته بودیم آنروز

دل من گرم محبت

دل تو گرم امید

تن من مرتع عطشان

تن تو رود سپید

چشم من چشم تمنا

رخ تو مخمل شرم

لحظه ها ساکت و گرم

من و تو دیده بهم دوخته بودیم آنروز

من در آن روز تب آلوده تابستانی

به صمیمیت چشم تو پناه آوردم

و تو ای خوبترین خاطره ها

به من از روی سخا بخشیدی

جنگل شب زده چشمت را

و من آنجا گفتم:

«در نظر بازی ما بیخبران حیرانند»

و تو خندیدی و گفتی: آری،

«عشق داند که در آینه سرگردانند»

اینک ای رهسپر وادی کوچ

سالها رفته از آن روز بزرگ

سالها رفته که دوریم ز هم

سالها رفته ولی ....

من از آن روز تب آلوده تابستانی

خاطراتی به نهانخانه خاطر دارم

که شکوفایی اشعار مرا الهامی است

و مرا با همه ناآرامی

یاد آن خاطره ها آرامی است

 





[ دو شنبه 16 اسفند 1389برچسب:, ] [ 8:48 ] [ ... ] [ ]

نامه ای دیگر

 

میدانم؛  قرار نبود  هرگاه هجوم تلخ  تنهایی برسرم آوار شد

 برایت بنویسم .

تو رفته ای و قرارمان این بود دل من نگیرد .

تو رفته ای و قرارمان این بود هیچ اشکی برای نبودنت

نریزم و با لبخند یادت کنم .

تو رفته ای و قرارمان  ابن بود بعد از تو دستم را از دستهای

تنهایی بیرون بکشم .

تو رفته ای و قرارمان این بود جای نامه هایی که دیگر

به هیچ کجای دنیا پست نخواهند شد حرفهایم را برای 

کسی بگویم که ازجنس توست.

اما نمیدانم ...



ادامه مطلب
[ جمعه 13 اسفند 1389برچسب:, ] [ 16:47 ] [ ... ] [ ]

ساحل نشسته ام و دریا نمی شوی

 

ساحل نشسته ام من و دریا نمی شوی

 

از حال این شکسته که جویا نمی شوی

 

تعبیر خواب های تو ام تا سحر ، ولی

 

از خواب تلخ فاصله ها پا نمیشوی

 

این کوچه ها به درد من عادت نمی کنند

 

پا در خودم گرفتی و پیدا نمیشوی

 

آغوش تو ، لبان مرا خشک می کند

 

در قید و بند بوسه ی من جا نمی شوی

 

بشکن نقاب فاصله را - تا ببینمت

 

با این حجاب خاطره ، زیبا نمی شوی

 

کورند چشم های من از شب نشینی ات

 

پیچیده ای به حادثه – فردا نمی شوی

 

بر دفترم هجوم تنت موج می زند

 

شرقی تر از همیشه و رسوا نمی شوی

 

در من هنوز ذکر تو الهام می شود

 

حالا بگو خدای غزل ها نمیشوی

 

 

[ سه شنبه 10 اسفند 1389برچسب:, ] [ 14:59 ] [ ... ] [ ]

وقتی غزل سکوت تورا مستجاب کرد

 

 

وقتی غزل سکوت تو را مستجاب کرد

 

حسی شبیه عشق دلت را مجاب کرد

 

تا آمدی بهانه کنی درد کهنه را

 

دستی رسید و زخم تو را بی نقاب کرد

 

چندین تَرَک غرور طلبکار بودی و

 

روشن نشد چگونه تو را بی حساب کرد

 

کودک شدی عروسک بی خواب مانده را

 

این سقف، خانه خودت را خراب کرد

 

باران گرفته پلک عطش را به هم بزن

 

فرخنده باد هر که تو را انقلاب کرد

آمد سر نترس تو را بی سر و صدا

 
اين عشق _ در کمال ادب _ زیر آب کرد...!
 

83f5lxgm1xkgx15qw4kz.jpg

[ سه شنبه 10 اسفند 1389برچسب:, ] [ 9:14 ] [ ... ] [ ]

پایان عاشقانه ی یک ماجرا شدی

پنهان شدي و در كلماتم رها شدي

با من رفيق بودي و از من جدا شدي

دير آمدي به خاطرم اي نام ناشناس

با من چه دير دوست شدي ، آشنا شدي

روي لبم نشستي و من از تو بي خبر

چيزي شبيه بوسه ، شبيه دعا شدي

زيبا يي ات به رنگ صدا و سكوت بود

در گل سكوت كردي و در من صدا شدي

روياي فاتحانه ي يك قلب نااميد

پايان عاشقانه ي يك ماجرا شدي

sthxgaoqmyws0p20uue7.jpg

[ سه شنبه 10 اسفند 1389برچسب:, ] [ 9:6 ] [ ... ] [ ]

دل تنگ

 

سر خود را مزن اینگونه به سنگ،

دلِ دیوانه‌ی تنها، دل تنگ!!

منشین در پس این بهت گران

مَدَران جامه‌ی جان را، مَدَران!!

مكن ای خسته در این بغض درنگ..

دلِ دیوانه‌ی تنها، دل تنگ!

پیش این سنگدلان،

قدر دل و سنگ یكی‌ست

قیل و قال زغن و بانگ شباهنگ یكی‌ست..

دیدی آنرا كه تو خواندی به جهان یارترین؛

سینه را ساختی از عشقش سرشارترین...

آنكه می‌گفت منم بهر تو غمخوارترین..

چه دلازارترین شد

چه دلازارترین...

ناله از درد مكن،

آتشی را كه در آن زیسته‌ای

سرد مكن

با غمش باز بمان

سرخ‌رو باش از این عشق و سرافراز بمان

راه عشق است كه همواره شود از خون، رنگ

دلِ دیوانه‌ی تنها، دل تنگ!

 

[ شنبه 7 اسفند 1389برچسب:, ] [ 18:17 ] [ ... ] [ ]

فیلم دنیا

همه جا و همه کس باز غریبه و بیگانه.باز منم و همان بهت

 

و سرگیجه و وحشت وتنهایی نگاهی به صورت مردم میکنم

 

عجب!انگاه چشمم به این بازیگردان پیر روزگار می افتد که

 

کهنه انبانی پراز بازیچه بر دوش دارد و هر روز انرا با

 

خنده روئی و چاپلوسی پیش یک عده از مردم خالی می کند

 

 ومیرود .انبانه حکایت شهر فرنگ واز همه رنگ است .

 

زن. زر.زور.جاه ومقام.هوسک ها و امید های واهی

 

و هر چه بخواهی در این انبانه هست.

 

هرکس چشمش به این شعبده ها می افتد از خود بیخود است.

 

که گوئی هرگز اندیشه ای برای سرنوشت و سرانجام کار

 

خویش نخواهد داشت.

 

این قصه هست تا فردا که باز سر وکله یارو پیدا میشود اما...

 

 


ادامه مطلب
[ شنبه 7 اسفند 1389برچسب:, ] [ 10:11 ] [ ... ] [ ]